جدول جو
جدول جو

معنی گشته سوز - جستجوی لغت در جدول جو

گشته سوز
(گَ تَ / تِ)
مجمری که عطریات را در آن سوزانند. (از انجمن آرا). رجوع به گشته شود
لغت نامه دهخدا
گشته سوز
مجمری که عطریات را در آن سوزانند
تصویری از گشته سوز
تصویر گشته سوز
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گشته سر
تصویر گشته سر
سرگشته، سرگردان
فرهنگ فارسی عمید
(کُ تَ / تِ)
ظرفی که در آن شمع را سوزانند و کشته گردانند. چراغدان. شمعسوز. (آنندراج) : در خدمت شاه و تاج وارد اطاق مرصع خانه تاج الدوله شد که پشتی و مخدۀ مرصع و مسند مرصع و متکاهای مرصع و دشکهای مرصع و کشته سوز و مجمرهای مرصع در آن اطاق بود. (تاریخ عضدی)
لغت نامه دهخدا
(گَ تَ / تِ سَ)
قلب سرگشته. (آنندراج). سرگردان:
گرچه بسوزد دل حربه ز تاب
کی دهدش چشمۀ خورشید آب
لیک چو خورشیدبود جلوه گر
ذره بناچار شود گشته سر.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سرگشته سر گردان: لیک چو خورشید بود جلوه گر ذره بناچار شود گشته سر. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار